#برای_تو


در شرقی ترین آغوش اسفند

می ایستم و سلام می دهم به بهارک جانم!

این قاصدکها

همه ی پرندگانی که آمده اند پی  نوروز 

این تازه شکوفه ی زده بر درختان نو رس سیب

کجایند این پرستوهای بر آستانه هماغوشی باد و بهار و باران؟


می دمد از جان من 

شکوفه های قدیم عاشقی باز با بهار

یک نفیر 

یک آواز گمشده در هزاران سال پیشم انگار

همان که همیشه دلتنگ تو بود

خواهد بود

خواهد ماند

می شناسی مرا هنوز؟

منم!

این من جا مانده از تو

تنها منم که در آستان نیم قرن عشق یک سویه

هنوز مست عطر پیراهن توست

نمی شناسی؟

این منم که بر آستانه سالی دیگر

در یک دست نام تو 

در دست دیگر دارم  چشمه ای شعله ور از عشق!


من زمان خستگی بنفشه ها را تاب آورده ام

من آخرین تپش جای مانده برفهای اسفندم

من ترانه ای خفته در ذهن شاعری گمنام

انیس بازوان تبدارت

نمی شناسی مرا هنوز؟

منم!

آنکه بر آستانه سالی دیگر

در یک دست نام تو 

در دست دیگر دارم  چشمه ای شعله ور از عشق!

منم

این من جا مانده از تو.


طاقچه ای از غبار خاک گرفته کویرم

آینه یی از عطر تن لیلی

برق چشمی از نگاه مجنون

عزیزم!

زندگی را با من مهربانه تر بازی کن

که در این فصل ویرانی های نامراد

جز تو مرا سرآغازی نیست!


کاش آدمی هیچگاه عاشق نمی شد

کاش نسیمی نمی وزید میان گیسوانی

کاش هیچ گندم زاری من و تو را شیفته باد نمی کرد

کاش محبوب من از جنس سنگ و آهن نبود!

کاش صبحی می آمد 

روزی به نام:

 مرا باز هم دوست بدار!»


#حجت_فرهنگدوست 

13اسفند97

من سیل را باور ندارم

مرا باز هم دوست بدار!

برای_ستارههای_پرپر_شده_کابل

تو ,منم ,نمی ,کاش ,یک ,مرا ,بر آستانه ,از تو ,مانده از ,منم که ,آستانه سالی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عقد و ازدواج بهترین قالیشویی تهران 22646472 شرط بندی net2020 ساعت مچی زنانه و مردانه وبلاگ شخصی امیررضا توکلی نرده حفاظ آهنی ساختمان گرفتن ویزا تحصیلی کانادا مکتب روانشناسی آبــ ریـ ــــزان